آیه 21 سوره تکویر
<<20 | آیه 21 سوره تکویر | 22>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و در آنجا فرمانده فرشتگان و امین وحی خداست.
آنجا مورد اطاعت [فرشتگان] و امین است….
در آنجا [هم] مطاع [و هم] امين است.
آنجا مطاع امين.
در آسمانها مورد اطاعت (فرشتگان) و امین است!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- ثم: اشاره است به مكان بعيد يعنى «آنجا» و آن فقط چهار بار در قرآن مجيد آمده است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ «15» الْجَوارِ الْكُنَّسِ «16» وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ «17» وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ «18» إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ «19» ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ «20» مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ «21»
سوگند به ستارگانى كه بازمىگردند. در حركت هستند و پنهان مىشوند. و سوگند به شب آنگاه كه برود. و سوگند به صبح آنگاه كه بدمد. كه همانا قرآن، كلام پيامآورى گرامى است. آن كه نزد خداوندِ صاحب عرش، داراى قدرت و مقام والا است. (فرشتهاى كه) فرمانش برند و امينش شمرند.
نکته ها
«خنس» جمع «خانس»، به معناى رجوع كننده است. «جوار» جمع «جارية» به معناى روان و در جريان است و «كنس» جمع «كانس» به معناى مخفى شدن است. مفسران با توجّه به آيات بعد كه در مورد به پايان رسيدن شب و دميدن صبح است، آياتِ «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوارِ الْكُنَّسِ» را در مورد ستارگان دانستهاند كه هر شب ظاهر مىشوند و با طلوع خورشيد پنهان مىگردند، گرچه در همان حال پنهانى، در حركت اند و لذا شب بعد به جاى خود بازمىگردند.
«عَسْعَسَ» به معناى تاريكى رقيق است كه به فرموده حضرت على عليه السلام به هنگام پايان
جلد 10 - صفحه 399
شب مشاهده مىشود. «1» بنابراين آيه «وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ» شبيه آيه «وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ» «2» مىباشد.
«تَنَفَّسَ» به معناى نفس كشيدن صبح است. گويا روز از حبس شب آزاد شده و در هواى آزاد نفس مىكشد.
سوگند خداوند به دميدن صبح و پنهان شدن ستاره و حركت كرات آسمانى در زمانى كه مردم در جاهليّت به سر مىبردند، نشانهى توجّه اسلام به طبيعت و تفكر در آن است.
پیام ها
1- روز قيامت روز شهود و تجسّم عمل است. «عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَتْ»
2- در قيامت، انسان به جزئيّات كار خود آگاه مىشود. «ما أَحْضَرَتْ»
3- فرشته وحى، كريم، امين، قوى و مطاع است. «كَرِيمٍ، ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ، مُطاعٍ، أَمِينٍ»
4- كرامت و بزرگوارى، توانايى و مكنت، داشتن نيروهايى فرمان بر و امانتدارى از شرايط لازم براى پيامرسانى و ارشاد است. «كَرِيمٍ، ذِي قُوَّةٍ، مَكِينٍ، مُطاعٍ، أَمِينٍ»
5- جبرئيل مأمورانى فرمانبردار در اختيار دارد. «مُطاعٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ «21»
«1» سوره انبياء، آيه 107.
«2» تفسير منهج الصادقين (چ سوم) ج 6، ص 127.
جلد 14 - صفحه 75
مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ: فرمان برده شده در ميان ملائكه، در آسمانها با امانت است. يعنى هر چه گويد فرمان او برند. و از آن جمله در شب معراج [خزنه] بهشت را امر نمود تا درهاى بهشت گشودند، و پيغمبر داخل شد و انواع نعم را مشاهده نمود، و خازنان جهنّم را امر نمود تا ابواب جهنم گشودند و حضرت انواع نكال و عذاب را ديد، و وحى گزارى كه امانت وحى را مىرساند و اصلا در آن كم و زياد ننمايد.
بيان- در حديث است كه حضرت پيغمبر به جبرئيل فرمود: چه نيكو مدح فرموده خدا تو را در اين قول ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ قوّت و امانت تو چيست؟ گفت: اما قوّت من، چون مأمور شدم به تخريب مدائن لوط كه چهار شهر بودند. و در هر شهرى چهار صد هزار مرد مقاتل غير از ذرارى و زنان، من آن شهر را از زمين هفتم از جاى كندم و به آسمان بردم تا آنكه آواز خروسان و سگان آن شهر را ملائكه آسمان شنيدند و من آن را منقلب گردانيدم و همه را زير و رو كردم. امّا امانت من آنكه هيچ چيز مأمور نشده كه در آن تعدّى كرده باشم و تغيير و تبديل و زياده و كم نموده باشم. «1» در تبيان شيخ طوسى (رحمه اللّه) فرمايد: مراد به رسول در اين آيه، حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باشد كه بزرگوار است نزد پروردگار، صاحب قوّت است در طاعت و صاحب قدرت و مكانت نزد حضرت سبحان، و مطاع، يعنى مستجاب الدّعوه و امين بر اسرار غيب. «2»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ «15» الْجَوارِ الْكُنَّسِ «16» وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ «17» وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ «18» إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ «19»
ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ «20» مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ «21» وَ ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ «22» وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ «23» وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ «24»
وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَيْطانٍ رَجِيمٍ «25» فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ «26» إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ «27» لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ «28» وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ «29»
ترجمه
پس قسم نميخورم به پنج ستاره
كه سيّارات پوشيده شدگانند
و بشب وقتى كه رو كند بتاريكى
و بصبح وقتى كه بدمد
كه همانا آن سخن پيام آور مكرّمى است
كه داراى قوّت و نزد صاحب مقرّ سلطنت با منزلت است
فرمانروا است در آنجا داراى امانت است
و نيست معاشر و مصاحب شما ديوانه
و بتحقيق ديد او را در افق روشن
و نيست او در خبرهائى كه از غيب باو ميرسد امساك كننده
و نيست آن سخن شيطان رانده شده
پس كجا ميرويد
نيست آن مگر موجب تذكّر براى جهانيان
براى هر كه بخواهد از شما كه براستى و درستى ثابت باشد
و نميخواهيد مگر آنكه بخواهد خدا پروردگار جهانيان.
تفسير
خداوند متعال پس از ذكر اوضاع قيامت در آيات سابقه قسم ياد فرموده اگر كلمه لا زائده باشد كه معمول در كلام عرب است يا فرموده قسم نميخورم چون حاجت بقسم نيست يا نفى فرموده عقيده كفّار را بكلمه لا اوّلا و بعدا قسم ياد فرموده بستارگان رجوع كننده بمسير خودشان در افلاكشان چون خنّس بمعناى رواجع است و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه آنها پنج ستاره سيّارهاند عطارد و زهره و مرّيخ و مشترى و زحل و در مجمع آنرا بستارگان كه در روز مخفى و در شب آشكارند تفسير نموده و فرموده خنّس و كنّس جمع خانس و كانس است و هر دو بمعناى مستور و مختفى است و مؤيّد معناى اوّل آنست كه موصوف شده بجوارى يعنى سيّارات كه جارى ميشوند در افلاكشان و نيز موصوف شده بكنّس
جلد 5 صفحه 352
كه بمعناى متواريات و پوشيده شدگان بنور آفتاب است و ظاهر آنست كه هر يك از آنها معناى مستقلّى است نه آنكه كنّس مؤكّد خنّس باشد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد ستارگانند كه مخفى ميشوند در روز پس آشكار نميگردند و در بعضى از روايات معتبره بامام غائب عليه السّلام تأويل شده و فائده قسم ياد نمودن تأكيد است و اگر مراد قسم نميخورم باشد آن هم يك نوع تأكيد در كلام است و اين احتمالات در اين تركيب مكرر ذكر شده و نيز قسم ياد فرموده بشب وقتى كه اقبال نمايد بتاريكى يا ادبار نمايد بآن چون از لغات اضداد است و در روايات بهر دو معنى تفسير شده و بصبح وقتى كه بدمد و قمى نقل فرموده وقتى كه بر آيد و تعبير از آن به تنفّس براى اقبال روح و نسيم است اين قسمها براى آنست كه مردم دير باور قبول كنند كه قرآن قول جبرئيل مكرّم پيام آور خداوند است يعنى سخن آورنده كلام او است نزد پيغمبر خاتم و جبرئيل داراى قوّت و نزد صاحب تخت و سلطنت داراى مكانت و قرب و منزلت است و مطاع و فرمانفرما است در آن بارگاه نسبت بساير ملائكه و امين است در وحى الهى كه كم و زياد نميكند و روايت شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بجبرئيل فرمود خداوند تو را بقوّت و امانت ستوده چگونه است آن عرض كرد امّا قوّتم آنست كه چهار شهر لوط را كه هر شهر چهار هزار مرد جنگى داشت غير از زنان و كودكان از بيخ و بن كندم و بالا بردم تا جائيكه صوت مرغها و سگهاى آنها را اهل آسمانها شنيدند پس واژگون نمودم آنها را و افكندم بر زمين و اما امانتم آنست كه تا كنون از حدود چيزيكه بمن سپرده شده تجاوز ننمودم و نيز روايت شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعد از نزول و ما ارسلناك الّا رحمة للعالمين از جبرئيل پرسيد آيا از اين رحمت چيزى بتو واصل شده عرض كرد بلى من از عاقبت امر خود ترسان بودم تا وقتى كه خداوند مرا ببركت تو ستود بقول خود ذى قوّة عند ذى العرش مكين و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام اين جمله را بجبرئيل تفسير نموده و مطاع ثمّ امين را بمطاع بودن پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نزد خدا و امين بودن او در قيامت و نيز اين قسمها براى آنست كه كفار مكّه تهمت نزنند كه مصاحب و معاشر و هادى آنها كه پيغمبر خدا است ديوانه يا مفتون بعشق على عليه السّلام است كه او را براى خود
جلد 5 صفحه 353
جانشين قرار داده چنانچه ظاهر از آيه و مستظهر از نقل قمّى ره است و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جبرئيل را بصورت اصلى خود در وقت طلوع آفتاب يا در ساق عرش چنانچه مستفاد از بعضى روايات است مشاهده فرمود و آن حضرت كسى نيست كه مانند كفّار مكّه كه به پيغمبر تهمت زدند در خبرى كه از غيب بوحى الهى ميدهد تهمت بخدا زند چون بعضى بظنين بظاء مؤلّف قرائت نمودهاند و بنا بر قرائت مشهوره مراد آنست كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كسى نيست كه در احكام و معارف الهيّه كه از عالم غيب باو ميرسد بخل نمايد و تعليم بافراد قابل ننمايد و در ابلاغ آن امساك فرمايد و كسى تصور نكند كه قرآن از قبيل كلام كاهنان است كه از شياطين تلقّى مينمودند و اخيرا آنها از مداخله در اخبار غيبيّه ممنوع شدند و بشهاب ثاقب از آسمان رانده گرديدند و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند بعلم غيب خود بر پيغمبرش بخل نميكند و سخن او از قبيل كلام كاهنان نيست كه شياطين با آنها بودند و بزبانشان تكلّم مينمودند و در خاتمه خداوند آنها را ملامت فرموده كه پس شما از در خانه محمد و آل او كجا ميرويد و از قرآن چه راهنمائى بهتر ميجوئيد نيست آن مگر موجب تذكّر و سعادت دنيا و آخرت براى جهانيان ولى كسى بآن متذكّر و سعادتمند ميشود از شما مردم كه بخواهد راه حقّ را بجويد و استقامت در آن نمايد و كسى طالب حقّ نميشود مگر آنكه خداوند خواسته باشد در ازل سعادت او را باختيار خودش چون مشيّت از آن حق است نه خلق و لطف و توفيق و تأييد مخصوص بذات اقدس او است و قمى ره قول خداوند فأين تذهبون را بفرار از ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ان هو الّا ذكر للعالمين را بكسانيكه اخذ ميثاق از آنها بر ولايت شده و لمن شاء منكم أن يستقيم را به استقامت در اطاعت آن حضرت و ائمه اطهار در حديث سابق تفسير فرموده است و از امام كاظم عليه السّلام و ما تشاءون الّا أن يشاء اللّه ربّ العالمين بقلوب ائمه اطهار تفسير شده كه مورد اراده و مشيّت الهيه است و چون خدا بخواهد چيزى را ميخواهند و ثواب قرائت اين سوره در سوره قبل گذشت.
جلد 5 صفحه 354
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ «21»
اما مطاع که چندين هزار ملك در تحت فرمان او بودند از صد هزار بيشتر، اما امين اينكه امين وحي الهي بود که اندك تسامحي يا نسياني يا اشتباهي يا خطايي از او صادر نشده.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 21)- و در چهارمین و پنجمین توصیف میگوید: «در آسمانها مورد اطاعت (فرشتگان) و امین است» (مطاع ثم امین).
از روایات استفاده میشود که گاه جبرئیل امین برای ابلاغ آیات قرآن از سوی گروه عظیمی از فرشتگان همراهی میشد و مسلما در میان آنها مطاع بود و یک رسول باید در میان همراهانش مطاع باشد.
در حدیثی آمده است به هنگام نزول این آیات پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله به جبرئیل فرمود: «چه خوب خداوند تو را ستوده است که فرموده: صاحب قدرت است، و در نزد خداوند صاحب عرش، قرب و مقام دارد و در آنجا فرمانرواست و امین، نمونهای از قدرت و امانت خود را بیان کن! جبرئیل در پاسخ عرض کرد: اما نمونه قوت من این که مأمور نابودی شهرهای قوم لوط شدم، و آن چهار شهر بود، در هر شهر چهارصد هزار مرد جنگجو وجود داشت، به جز فرزندان آنها، من این شهرها را از بین برداشتم و به آسمان بردم تا آنجا که فرشتگان آسمان صدای حیوانات آنها را شنیدند، سپس به زمین آوردم، و زیر و رو کردم! و اما نمونه امانت من این است که هیچ دستوری به من داده نشده که از آن دستور کمترین تخطی کرده باشم».
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص107
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم